زندگی یک دختر

ساخت وبلاگ
دیروز اومدم به منزل دانشجویی.دیشب با برادر گرام رفتیم یک عدد پیتزا زدیم به بدن که خدا رو شکر خوشش اومد.دیدم آخر شب همش اصرار میکنه که بیا فیلم ببینیم برای اخرین بار.دلم براش سوخت.اونم مث من تنها میشه حالا.خلاصه فیلممونو دیدیم.امروز صبحم مامانم اینا رفتن دیگه و من موندم و خونه ی خالی.آدم یهو اینجوری تنها بشه ،جمعه هم باشه اونم جمعه ای که دیگه آخرین روز تعطیلاته دیگه نور علی نور میشه.به زور ناهار خوردم و همینجوری منتظر موندم که همخونه ی سابق(بعله از شرش خلاص شدم)بیاد اخرین وسایلشو ببره و کلیدو تحویل بده که هر چقدر منتظر موندم نیومد.همشم حواسم بود که الان زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : من بودم و اسی تپل,من بودم و حاجی نصرت,من بودم ودل بود وکناری,من بودم و چشمان,من بودم و چشمان تو,من بودم وتو امیر یگانه,من بودم و شدم,من بودم و,من بودم و او بود,من بودم و یه طوطی, نویسنده : sweetheart-na بازدید : 200 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 22:57